مَــرد میـــخواهد
.
.
.
.
خـــــاطره ها را بــــدون اشــــک
مــــرور کـــردن ...
نمی دانم آخر این دلتنگی ها به کجا خواهد رسید !
دنیا پــــــُر شده از قاصدکهایی که
راهشان را گم می کنند ! !
نـــــــه میتوانی خبری دهی
و نــــــــه خبری بگیری !
اگه از عشقت جدا شدي اوني كه كنارت ميمونه دوست واقعيته شك نكن
چــه کـسی درک مـیـکـنـد
جـوانـی کـه در ایـن سـرما ، روی نـیـمکت پـارک نـشسته و خـیــره بـه روبـرو نـگـاه مـیـکـند...؟
تا روی ماهتو نمیبینه دل رنگ شادی رو نمیبینه...
سهم دلم اینه تنهاو غمگینه
یه روز خوش نمیبنه.....
همه میگن شبای دلتنگی...
من میگم شب وروز دلتنگی......
مهربانی تا کــــــــــی؟؟؟؟؟
بگذار سخت باشم و سرد!!!!!!!!!
باران که بــــــــــارید......چتر بگیرم و چکــــــمه......
خورشید که تــــــــــابید......پنجره ببندم و تـــــــــاریک......
اشک که آمـــــــــد......دستمالی بردارم و خشــــــک.......
او که رفـــــت نیشخندی بزنم و ســــــــــوت..........
تنهایی یعنی : ذهنم پر از تو و خالی از دیگران است , اما کنارم خالی از تو و پر از دیگران است !
من بودم ، تو و یک عالمه حرف
و ترازویی که سهم تو را از شعرهایم نشان می داد !
کاش بودی و می فهمیدی وقت دلتنگی ، یک آه چقدر وزن دارد
عاقبت قصه ی من هم شد آغاز/
چشم در چشم تو دوختم، شد پرواز/
دل در طلبت، پیوسته در محراب نماز/
خنده ی زیبایت، خوشترین نغمه ی ساز
اگر روزی دلت گرفت سكوت كن؛این روز ها هیج كس معنای دلتنگی را نمیفهمد.
از فکر من بگذر خیالت تخت باشد
من می تواند بی تو هم خوشبخت باشد
این من که با هر ضربه ای از پا در آمد
تصمیم دارد بعد از این سرسخت باشد
تصمیم دارد با خودش ،با کم بسازد
تصمیم دارد هم بسوزد ، هم بسازد...
بگذار ســکـــو تــــــــــ ...
قانون زندگی من باشد،
وقتی واژه ها درد را نمی فهمند...
دلم تنگ است برای کسی که که میدانم دلتنگ دیگری است و دلش از سنگ است
خدایا اگر عاشق میکنی عذابش بزای چیست؟؟؟
بلاهایی سرم آوردی اما, بگو من کی شکایت کرده بودم/بیا برگرد همونجوری که رفتی, به بی مهریتم عادت کرده بودم....
کی مثل من کنارت پابه پا بود, کی با خوبو بد تو زندگی کرد؟/چقدر آسون تو رفتی و ندیدی, یکی پشت سرت خون گریه میکرد...
مجیــــــــدخـــــــراطها
امشب ازان شب هایی است که دلم هوای اغوشت راکرده....
افسوس....
که جزپاهای بغل کرده ام مهمان دیگری ندارم