اس ام اس جدید
ﺗﺎﺯﮔﯿﺎ ﺑﻬﻢ ﺛﺎﺑﺖ ﺷﺪﻩ ﺑﻌﻀﯿﺎ ﺗﻮ ﻻﯾﮏ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﻫـــــﻢ ﻣﻬﺮﻩ
ﯼ ﻣــﺎﺭ ﺩﺍﺭﻥ ؛
ﻣﺎ ﮐﻪ ﻃﺒﻖ ﻣﻌﻤﻮﻝ ﻣﻬﺮﻩ ﯼ ﺧــــــــــﺮ ﻫـــــﻢ
ﻧـﺪﺍﺭﯾــﻢ !!.... |: (:
رو میکنم به آیینه
. رو به خودم داد میزنم
.ببین چقدر حقیر شده
اوج بلند بودنم....
به سلامتی کسی که نمی شناستت اما نوشته هاتو میخونه
تا از درونت با خبر بشه و زیرش لایک میزنه نه واسه اینکه خوشش اومده...
واسه اینکه بهت بفهمونه که تنها نیستی...
ﺳﻼﻣﺘﻲ ﻣﺎﺩﺭﻱ ﻛﻪ ﭘﻴﺮﻫﻦ ﺳﻔﻴﺪ ﻣﻴﺪﻱ ﺑﺶ ﺑﺸﻮﺭﻩ ﺍﺑﻲ ﻻﺟﻮﺭﺩﻱ ﺗﺤﻮﻳﻠﺖ ﻣﻴﺪﻩ
من فکر کنم داداش خاله نرگس برنامه رنگیم کمون عضو 4جوک آخه دیروز داشت میگفت این دیوار بتونی کجاست من سرمو بکوبونم بهش
یک درخت می تواند آغاز یک جنگل باشد
گورستان با سکوتش میگوید سخت نگیر زندگی ارزش یک ثانیه اندوه را ندارد...
گاه سکوت معجزه میکند و تو می آموزی همیشه بودن در فریادنیست!!
دیش دیرنگ دیرنگ..دیش دیرینگ دیرینگ..دیش دیش دیش دیش دیرینگ دیرینگ
زنگ گوشی بابامه...حالا ویبرش به کنار که باعث لرزش کل خونه میشه
اما وقتی یکی بش زنگ میزنه احساس میکنم رفتم کنسرت شهرام شب پره تو دبی...
بعد زنگ گوشی من که مازیار فلاح میخونه...بابام میگه اینم زنگ گوشیه سر ادم درد میگیره..
بله بله
یه همچی بابایی دارم من..
اصلا زنگ گوشی ارومش که ادم ام اس میگیره منو کشته...گاز گاز کرده روحیه منو
منتظرم خدایا...
خط پایانت کو ...
آیا جنمت همین جایی که هستیم نیست؟
من آتشت را به نامردی ها " دو رویی ها و خیانت ها ترجیع میدهم ...
شاید اگر ایوب هم در عصر ما بود صبرش لبریز میشد ...
باید به بعضیا گفت:
این شماره ی پینـوکیــوست،،،
زنگ بزن ببین چطوری آدم شده،
شاید تـــو هم آدم بشی...!
...؟؟
ببين!
دكتري!
مهندسي!
خوشگلي!
خوش تيپي!
مايه داري!
اصلا آخرشي!
معرفت نداشته باشي، "مفت" نمي ارزي..
همين¡
ﺍﻱ ﮐﺎﺵ ﻳﺎﺩ ﻣﻴﮕﺮﻓﺘﻢ ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺍﻱ ﺣﺮﻣﺘﻢ ﺯﻳﺮ ﺳﻮﺍﻝ
ﺭﻓﺖ
ﺑﺮﺍﻱ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺑﺎ ﺁﻥ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻈﻲ ﮐﻨﻢ
ﻭ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﺍﺣﻤﻘﺎﻧﻪ ﺍﻱ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﻣﻌﺠﺰﻩ ﻧﺒﺎﺷﻢ . .
ﺩﺭ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺻﺒﺢ ﻋﺮﻭﺳﯽ ، ﺯﻥ ﻭ ﺷﻮﻫﺮ ﺗﻮﺍﻓﻖ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﻫﯿﭽﮑﺲ ﺑﺎﺯ ﻧﮑﻨﻨﺪ.
ﺍﺑﺘﺪﺍ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭ ﭘﺴﺮ ﺁﻣﺪﻧﺪ.ﺯﻥ ﻭ ﺷﻮﻫﺮ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻨﺪ.ﺍﻣﺎ ﭼﻮﻥ ﺍﺯ
ﻗﺒﻞ ﺗﻮﺍﻓﻖ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ، ﻫﯿﭽﮑﺪﺍﻡ ﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻧﮑﺮﺩ.ﺳﺎﻋﺘﯽ ﺑﻌﺪ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭ ﺩﺧﺘﺮ
ﺁﻣﺪﻧﺪ.ﺯﻥ ﻭ ﺷﻮﻫﺮ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ
ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻨﺪ.ﺍﺷﮏ ﺩﺭ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺯﻥ ﺟﻤﻊ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺣﺎﻝ ﮔﻔﺖ:ﻧﻤﯽ ﺗﻮﻧﻢ
ﺑﺒﯿﻨﻢ ﮐﻪ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﭘﺸﺖ ﺩﺭ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺭﺍ ﺭﻭﺷﻮﻥ ﺑﺎﺯ ﻧﮑﻨﻢ.ﺷﻮﻫﺮ ﭼﯿﺰﯼ
ﻧﮕﻔﺖ ، ﻭ ﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﺮﻭﯾﺸﺎﻥ ﮔﺸﻮﺩ.ﺍﻣﺎ ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺭﺍ ﭘﯿﺶ ﺧﻮﺩﺵ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺷﺖ.
ﺳﺎﻟﻬﺎ ﮔﺬﺷﺖ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﭼﻬﺎﺭ ﭘﺴﺮ
ﺩﺍﺩ.ﭘﻨﺠﻤﯿﻦ ﻓﺮﺯﻧﺪﺷﺎﻥ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﻮﺩ.ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮﻟﺪﺍﯾﻦ ﻓﺮﺯﻧﺪ ، ﭘﺪﺭ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺷﺎﺩﯼ ﮐﺮﺩ ﻭ
ﭼﻨﺪ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﺭﺍ ﺳﺮ ﺑﺮﯾﺪ ﻭ ﻣﯿﻬﻤﺎﻧﯽ
ﻣﻔﺼﻠﯽ ﺩﺍﺩ.ﻣﺮﺩﻡ ﻣﺘﻌﺠﺒﺎﻧﻪ ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ:ﻋﻠﺖ ﺍﯾﻨﻬﻤﻪ ﺷﺎﺩﯼ ﻭ
ﻣﯿﻬﻤﺎﻧﯽ ﺩﺍﺩﻥ ﭼﯿﺴﺖ ؟
ﻣﺮﺩ ﺑﺴﺎﺩﮔﯽ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ:
ﭼﻮﻥ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻮﻥ ﮐﺴﯿﻪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﺮﻭﯾﻢ ﺑﺎﺯ ﻣﯿﮑﻨﻪ!
سلامتی همه دخترای با محبت ♥♥♥
تکيه گاه بودنم براي ماندن وبودن باتو،براي لحظات دلدادگي،براي لحظه اي تنهاشدن باتو،براي چشم دوختن هميشگي درچشمانت،ثانيه هاآتش مي زنندبرجسم وجانم