loading...
کلوپ جوانان بی غم
hasan بازدید : 9 یکشنبه 12 آذر 1391 نظرات (0)

!...علت بی خوابی ام را چگونه بگویم وقتی یاد تو از سقف اتاقم چکه میکند

فرستنده : Mustafa

وقتی خاطره های آدم زیاد میشه دیوار اتاقشون پر عکس میشه اما همیشه دلت
واسه اونی تنگ میشه که نمیتونی عکسشو به دیوار بزنی

فرستنده : Mustafa

یه روزی با نامزدم دعوام شد،به صورت ناخودآگاه یه سیلی زدم،از این کارم ناراحت شدم وبه بیرون رفتم،وقتی اومدم دیدم اومد بغلم کرد،خواستم معذرت خواهی کنم،گفت دوست دارم
پس به احترام نامزد های فهمیده لایکو بزن

فرستنده : amirali

یه شبی با عشقم تو خیابون قدم میزدم،هیچی نمیگفت ،فقط به حرفام گوش میکرد،واونم هی میگفت دوست دارم کمی ناراحت شدم،بهش گفتم چرا حرف نمیزنی ،فقط میگی من دوست دارم
میگه من به جز دوس داشتنت چی بگم
تو دلم گفتم خدایاشکرت بابت این نعمتت
پس به سلامتی عشق های واقعی

فرستنده : amirali

اگه زندگیم در یه کاسه آب خلاصه می شد
اونو بدرقه راهت می کردم…

فرستنده : parnian2024

چـرا مـن بـاید دنـبـال تــو بـگـردم...؟ نـمی شـود تـو پـیـدایـم کـنی...؟

فرستنده : faribaam

برای عاشق شدن که بهانه های ریز و درشت لازم نیست !
برای عاشق شدن کافیست تو نگاه کنی و من لبخند بزنم …

فرستنده : 09356xxx795

ميري و من فقط نگاهت ميکنم تعجب نکن که چرا گريه نمي کنم بي تو يک عمر فرصت براي گريستن دارم اما براي ديدن تو همين يک لحظه باقيست

فرستنده : raheb

گفنی پرنده ات اسیر است به دامم
گفنم دگرمن پر پرواز ندارم
گفنی سکوت است چو قفلی به لب تو
گفنم دگر میل به آواز ندارم
(فقط دلم میخواد دیگه برم از اینجا)

فرستنده : darkness

روزگاري خواهد رسيد ....
همچنان که در آغوش ديگري خفته اي ،
به ياد من ستاره ها را خواهي شمرد تا آرام شوي
دلت هوايم را خواهد کرد
به ياد خواهي آورد باهم بودن هايمان را
به ياد خواهي آورد خنده هايم را
به ياد خواهي آورد اشک هايم را
به ياد خواهي آورد حرف هايم را
مطمئنم در آن لحظه در دلت مي گويي: دلتنگت شده ام

فرستنده : mahyar

باران می بارد به حرمت کداممان نمیدانم؟؟؟
من همین قدر می دانم که باران صدای پای اجابت است.
خدا دارد ناز می خرد
نیاز کن

فرستنده : MEHDI >>>100% mokh

کاش میشد هیچکس تنها نبود کاش میشد دیدنت رویا نبود گفته بودی با تو میمانم ولی...رفتی وگفتی که اینجا جا نبود...سالیان سال تنها مانده ام شاید این رفتن سزای من نبود من دعا کردم برای بازگشت دستهای تو ولی بالا نبود باز هم گفتی که فردا میرسد کاش روز دیدنت فردا نبود

فرستنده : بهاره

آرزوییست مرا دردل، که روان سوزد وجان کاهد... بخدا دردل وجانم نیست جزحسرت دیدارش... همه شب دردل این بستر جانم آن گمشده راجوید...
زین همه کوشش بیحاصل، عقل سرگشته به من گوید: ببرازیاد دمی اورا! آن کسی راکه تو میجویی، کی خیال توبسردارد؟! بس کن این ناله وزاری را،
بس کن، او یار دگر دارد . . .

فرستنده : دنیاومن

بعضی چیزها را ” باید ” بنویسم نه برای اینکه همه ” بخونن ” و بگن ” عالیه ” برای اینکه ” خفه نشم ” همین !!

فرستنده : علی صنعت

کفش هم اگر تنگ باشد ، زخمی میکند
وای به روزی که دل تنگ باشد...

فرستنده : ye dost
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 112
  • کل نظرات : 3
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 4
  • آی پی امروز : 7
  • آی پی دیروز : 2
  • بازدید امروز : 46
  • باردید دیروز : 7
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 70
  • بازدید ماه : 185
  • بازدید سال : 385
  • بازدید کلی : 3,697